پيغام خوابت آشفته
مباد! خوشترين
هذ يا نها خزهٌ سبزِ
لطيفی ست در برگهٌ
آرامش تومی رويد. خوابت آشفته
مباد! آن سوی چنجره
ساکت و پر خندهٌ
تو کاروانهائی ا ز خون وجنون
می گذرد ، کاروانهائی از آتش برق
باروت . سخن ا زصاعقه
و دود چه زيبائی
دارد در زبانی
که لب وعطر ونسيم
، يا شب و سايه
و خواب ، می
توان چاشنی زمزمه
کرد؟ هر چه در جدول
تن ديدی تنهائی
، همه را پر
کن ،تا دختر همسا
يهٌ تو شعرها يت
را در دفتر خويش
با گل و با
پَر ِ طاووس بخوا
باند تا شام بد. خوا بشان
خرم باد! لای لای خوشت
ارزانی سالهائی
که بهاران
را نيز از گل کاغذی
آذ ين دارند. بيست و پنجم
مرداد 1347 – تهران |